درباره وبلاگ


ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست/منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست...
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • عاشقانه
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وصال و آدرس nasimeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


نسیم وصال




ترا من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ (( تلاجن )) سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم
ترا من چشم در راهم .
شباهنگام . در آندم كه بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سر و كوهي دام
گرم ياد آوري يا نه ، من از يادت نمي كاهم...
       به وبلاگ نسیم وصال خوش آمدید       



یک شنبه 20 شهريور 1398برچسب:, :: 4:13 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم / حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم / در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست / باز هم از انتهای دل صدایت میکنم .
 

توکه با دیگرانت بود میلی
/ چرا یادت مرا بشکست خیلی / مگر قصدت پریشانی ما بود / که عشق ما نشد مجنون و لیلی .
 

آرزوهایت را برآورده میکند خدایی که آسمانی را برای خنداندن گلی میگریاند
.
 

اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد
.
 

ای عزیزی که فلک کرده مرا از تو جدا
/ از کجا غنچه بچینم که دهد بوی تو را .
 

دوستی ما شبیه باران نیست که گاهی می آید و گاهی نمی آید
، دوستی ما شبیه هواست ، گاهی ساکت ، گاهی طوفانی اما همیشه در اطراف ماست .
 

میل دریا گر کنی من دیده را دریا کنم
/ میل صحرا گر کنی من سینه را صحرا کنم / نا امیدم گر کنی میمیرم اما ، باز هم / در همان حالت که میمیرم دعایت میکنم .
 

اینجا رادیو "دل" است
، صدای مرا از عمق "قلبم" میشنوید ، این یک اس ام اس نیست ، یک احساس پاک است .
 

درود بر آدم های خوب
، آنها که در اندیشه ی دیگران تصویر زیبا می نگارند .
 

دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن که من از آوارگی بی تو بدون میترس
م .



پنج شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 2:4 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي



یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, :: 4:7 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ، همتی كن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است

 

 

چندیست ز یاران قدیمی خبری نیست/ از آن همه خوبی و محبت اثری نیست/ چشمم به در و گوش به گوشی و دلم تنگ/ در كوچه تنهایی ما رهگذری نیست

ثانیه ها،روزها و ماهها حقیرتر ازآنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند

 

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع .. در ذهن به جز تو آفریدن ممنوع .. غیر از تو ورود دیگران در قلبم .. عمرأ.. ابدآ .. هیچ ..اكیدأ .ممنوع!

 

دوست فرشته ایست بی بال،تقدیم به  فرشته بی بالم که به داشتنش میبالم

e

 

 

بخاطربسپار: درتقویم رفاقت،روزی به نام "فراموشی" وجودندارد!!بیادتم

 

 

همه تفاوت ما این است: تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم

خورشید بهم گفت:چراوقتی عزیزت اس ام اس نمیده فراموشش نمیكنی؟گفتم مگه وقتی توغروب میكنی آسمون فراموشت میكنه!

 

 

مشترک گرامی به علت نداشتن حضور ذهن ازسرکارگذاشتن شما معذوریم

0914****226

 

 

B♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥♥OO♥♥S

اینم یه مسج پربوس واسه شیرین ترین دوست*فدات

 

 

مهربانی را اگر قسمت كنیم،من یقین دارم به ما هم میرسد،ادمی گر ایستد بر بام عشق،دستهایش تا خدا هم می رسد

 

 

خدایا به آنان که ادعای عاشقی تو را دارند، بیاموز که بزرگترین گناه، شکستن دل آدمیان است

 

 

 

من و خدا هر روز صبح فراموش می كنیم..... \"او\" خطاهای من را و \"من\"مهربانی او را....!!

 

خسته ام فردانگاهت را برایم پست کن،یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن،گوشم از آواز غمگین سکوت شب پراست،لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن

 

شریکم با تو در این درد،منم مثل

تو غم دارم،منم محتاج لبخندم،منم دستاتو کم دارم،از این بازی طولانی،منم مثل تو دلگیرم،منم با عشق درگیرم،منم بی عشق میمیرم

 

اگر باران ببارد،باز می آیم درون کوچه ی امید،و فانوس نگاهم را برایت میفروزانم، و از ترکیب دستانم برایت چتر میسازم، مبادا قطره ای باران بیازارد نگاه مهربانت را

 

 

مانندباران باش كه درهنگام بار یدن علف هرز و گل سرخ برایش به یك معناس

 

 

دلتنگی یعنی:دقیقه ب دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعتتومیبینی



شنبه 2 مهر 1390برچسب:, :: 1:10 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

چون درخت فروردین، پر شکوفه شد جانم؛
دامنی ز گل دارم، بر چه کس بیفشانم؟
ای نسیم جان پرور، امشب از برم بگذر؛
ورنه این چنین پرگل تا سحر نمی مانم.
لاله وار خورشیدی در دلم شکوفا شد؛
صد بهار گرمی‌زا  سر زد از زمستانم.
دانه امید، آخر، شد نهال بارآور:
صد جوانه پیدا شد از تلاش پنهانم.
پرنیان مهتابم در خموشی شبها؛
همچو کوه پابرجا، سر بنه به دامانم.
بوی یاسمن دارد خوابگاه آغوشم؛
 
رنگ نسترن دارد شانه های عریانم.
شعر همچو عودم را آتش دلم سوزد:
موج عطر ازان رقصد در دل شبستانم.
کس، به بزم میخواران، حال من نمی‌داند،
زان که با دل پرخون، چون پیاله خندانم.
در کتاب دل، سیمین، حرف عشق می‌جویم؛
روی گونه می لرزد سایه‌های مژگانم
...



جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 1:44 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

 

حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت کب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی




سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, :: 23:41 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

سالهای پیش بال آسمانی داشتیم
بال پرواز کران تا بی کرانی داشتیم
روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست
شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم
نذری روز ظهر مهدی موعودمان
صبح ها ، چله به چله ، عهد خوانی داشتیم
گاه گاهی جمعه ها اهل زیارت می شدیم
گاه گاهی میل سجده ، جمکرانی داشتیم
ثانیه ثانیه هامان پای آقا می گذشت
آی مردم ، یک زمان ،صاحب زمانی داشتیم
آی مردم ، یک زمان ، صاحب زمانی داشتیم . . .



یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, :: 4:59 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

 

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

 

شدم ان عاشق دیوانه که بودم

 

در نهانخانه ی جانم گل عشق تو درخشید

 

باغ صد خاطره خندید ، عطر صد خاطره پیچید

 

یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم

 

پر گشودیم و در ان خلوت دل خواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب ان جوی نشستیم

 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

 

من همه محو تماشای نگاهت

 

اسمان صاف و شب ارام

 

بخت خندان و زمان رام

 

خوشه ی ماه فرو ریخته در اب

 

شاخه ها دست بر اورده به مهتاب

 

شب و صحرا و گل و سنگ

 

همه دل داده به اواز شباهنگ

 

یادم امد تو به من گفتی

 

از این عشق حذر کن

 

ساعتی چند بر این اب نظر کن

 

اب ائینه ی عشق گذران است

 

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

 

باش فردا که دلت با دگران است

 

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

 

با تو گفتم حذر از عشق ندانم

 

سفر از پیش تو هرگر نتوانم ، نتوانم

 

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

 

چون کبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم

 

باز گفتم که توصیادی و من اهوی دشتم

 

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

 

حذر از عشق ندانم ، نتوانم

 

اشکی از شاخه فرو ریخت

 

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت

 

اشک در چشم تو لرزید      

 

ماه بر عشق تو خندید

 

یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم

 

پای در دامن اندوه کشیدم

 

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت شب ، ان شب و شب های دگر هم

 

نگرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم

 

نکنی دیگر از ان کوچه گذر هم

 

 

بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم



یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, :: 4:16 ::  نويسنده : سبحان آهنگرکانی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد